معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

 معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست 

خوانسار / ۱۳۹۲
کارفرما : دکتر ملکی

برنده جایزه معمار سال ۱۳۹۳

در آغوش تاریخ

این که اقامت‌گاه درست جایی میان مثلث تیمچه و مسجد رییسان و خانه‌ی ابهری خوانسار قرار گرفته البته انتخاب طراح نبود، اما فرصتی بود که زیستن میان یک بافت تاریخی قدمت‌دار به پروژه و ساکنان‌ش ارزانی کرد. دختران بی‌سرپرست را اگر از آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه بدانیم، تاریخ می‌شود خانواده‌شان، امنیت‌شان را تامین می‌کند، گذشته‌شان می‌شود و پیوندشان می‌دهد به اجداد نداشته. همه‌ی این‌ها اما وقتی اتفاق می‌افتد که اقلیت‌بودن‌شان را در چشم کالبد قدیمی فرو نکنیم. آجری‌بودن نما البته حکم بود اما ظاهر ساختمان طوری‌ است که انگشت‌نما نشود. یک‌جور برخورد آرام و کاتولیک، تا فرصت و بستر گام‌به‌گام پیاده‌کردن اصول امروزی ما فراهم شود. جوری که عابر پیاده هنگام عبور قدم تند نکند از فرط تفاوت. همین که خانه خانه‌ی دختران بی‌سرپرست‌ست انگار کافی‌ست برای زاویه‌گرفتن همسایه‌ها، با معماری زاویه را تندتر نکنیم که بر عکس بنای اقامت‌گاه دختران هنگام قدم‌رو و هنگامی که از داخل بافت به آن سرک کشیده شود، نشاط و انتزاع را به اذهان پیچیده و محافظه‌کار شهرستان متبادر می‌کند. این مساله با جهت قرارگیری بنا به سمت بافت مسکونی محله رییسان تشدید شده‌است به خصوص که محورهای ساختمان بنا با محورهای سه ساختمان تاریخی اطراف میزان شده‌اند.

بی‌ریایی اجرایی

از خیانت‌های درون‌گرایی تاریخی ما یکی هم این است که بیرون و درون‌‌مان توفیر دارد. نمای بیرون را با همان آجر و حتا بی‌بندکشی رها می‌کنیم و داخل را مزین به گچ و رنگ و نقش و نگار. در پروژه‌ی حاضر اصل را گذاشتیم بر پرهیز از ریاکاری در اجرا. خواست کارفرما اجرای سریع بود و هزینه‌ی کم. ماهیت خیریه‌بودن پروژه حکم می‌کرد که امانت‌دار تام و تمام خواسته‌های کارفرما باشیم. ناچار بودیم در تکنولوژی ساخت پروژه تغییراتی بدهیم. نازک‌کاری را حذف کردیم و پوشش نهایی کف شد همان بتنی که کف را ساخته بود. قرنیزها همان سنگی بود که دیوار بر آن استوار شده بود و پوشش نهایی دیوارها، بیرون و درون، همان آجری بود که دیوار را ساخته بود.

سهم طراح هم در خیریه‌بودن پروژه، وسواس بود در انتخاب تکنولوژی ساختمان. در حذف نازک‌کاری و پیشنهاد جزییات و گزینش راه‌حل‌هایی برای تاسیسات، جوری که نه‌تنها اجرای پروژه با اختلافی فاحش با پروژه‌های مشابه انجام شود، که هزینه‌های نگهداری از ساختمان هم به حداقل کاهش پیدا کند. از همین رو بود که سقف‌ها همه کاذب شد و داکت‌های دیواری منظم در سرتاسر فضاها پیش‌بینی شد تا تاسیسات برقی و مکانیکی به تمامی در آن‌ جا گیرد و به‌سهولت قابل دسترسی و تعمیر و تعویض باشد

دست و پنجه نرم  کردن با پیچیدگی‌های عقیدتی شهرهای کوچک

می‌گویند در ورزش رزمی آی‌کی‌دو اساس بر حمله نیست، بر استفاده از انرژی و حرکت حریف است و الهام از ذات طبیعت و شیوه‌های مقابله‌اش، که قهری و تهاجمی و تحقیری نیست. تهدید را به فرصت تبدیل کردن است. درون‌گرایی کالبدی و جبری ناشی از نه‌تنها بستر طرح، که ماهیت کاربران اقامت‌گاه دختران بی‌سرپرست، در این پروژه به یک فرصت بدل شده است. بالکن‌های بیرون‌زده‌ی بنا که با تقویم و آیین‌های مردم شهر هماهنگ می‌شود، تمرین حجاب اختیاری‌ هم هست. بود نبودش به اراده‌ی دختران است. به درک‌ش از خودش و دنیای پیرامونش، اومانیستی‌طور. و هم دیالوگی است برای به روز کردن سنت و بستر طرح تا به مردم بفهماند که به روز باشند با تقویم، مثل ساعت. نمونه‌ای از برخورد با احترام و معتدل با همه‌ی آن‌چیزهایی که نمی‌شود با یک پروژه تغییرشان داد اما می‌شود سیاست گام‌به‌گام پیش گرفت و روزنه‌هایی باز کرد. روزنه‌هایی از جهان درون‌گرا و کانترورس بستر و ماهیت طرح، به جهان بیرون. به آن‌جایی که قرار است دخترکان بی‌سرپرست کاربر بنا، آرام‌آرام بیاموزند چگونه در آن زندگی کنند، حرمت بنهند و حرمت ببینند. این جوری است که پوشش بالکن‌ها خودش را با تایم‌لاین عقیدتی شهر سِت می‌کند: در عزاداری‌ها سیاه می‌شود و در اعیاد مذهبی، شاد و خندان و نارنجی، زمان خانه‌تکانی عید، رخت‌آویز فرش‌ها و … می‌شود و اگر دختران دوست داشته‌باشند و بتوانند کم‌‌کم به‌جای پرده در اعیاد چراغانی می‌شود با ریسه، چرا که نه؟

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاومعماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

خانه و خیال

کاربران اقامتگاه دختران از داشتن خیلی چیزهای معمولی ساکنین شهر محروم‌ند. سعی کردیم موازنه‌ای برقرار کنیم بین داشته‌ها و نداشته‌های‌شان. معماری داخل مجموعه را خیال‌انگیز کردیم. قوس و آسمان باز و حیاط کوچک اما نه‌حقیر در طرح گنجاندیم. چیدمانی از نور و سایه و آب و جزییات و خشت و خیال. شاید اعتمادبه‌نفس کاربران را بیش‌تر کرده باشیم. مشارکت کرده‌ باشیم با معماری، در روند رشدشان، در بلوغ ذهنی‌شان. خوابگاه را رفته‌رفته به سمت خانه‌شدن سوق دادیم. احترام به تک‌تک‌شان، به فضای شخصی و خلوت‌شان گذاشتیم و از سالن‌های خواب پرهیز کردیم و تا جایی که برنامه‌ی فیزیکی طرح اجازه می‌داد، فضاهای شخصی برای‌شان دیدیم. بالکن‌های اختصاصی برای هر اتاق پیش‌بینی کردیم تا معماری به آرامی ابزاری باشد برای هویت‌بخشی، برای تمرین زندگی اجتماعی. فضاهای عمومی‌شان را در سطوح مختلف ارتفاعی چیدیم، از پایین به بالا: عمومی به خصوصی. هسته‌ی مرکزی ساختمان را اختصاص دادیم به مرکز ارتباطی، در دو سطح: مرکز ارتباطی ساختمان و مرکز ارتباطی ساکنین ساختمان، جایی برای برخوردهای اجتماعی. چیزی شبیه به فضاهای عمومی یک خانه، جایی که ساکنین خانه از کنار هم می‌گذرند و لبخندی و معاشرتی می‌کنند. خیز و هندسه‌ی قوس‌ها را هم با تپه‌ی زمینه‌ی پروژه هم‌آهنگ کردیم، خواستیم ساختمانی داشته باشند که در عین این‌که گیر عقیدتی به‌شان ندهند بتوانند به مردم شهر پُز بدهند.

 

 

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

معماری اقامتگاه کودکان بی‌سرپرست _ گروه معماری زاو

 

 

استودیو معماری سفید 

تحریریه خط معمار

تعداد بازدید: 3,387

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *